رهبری اقیانوس آبی
مطمئنا مدیران نمیخواهند رهبران ضعیفی باشند مشکل این است که آنها درک روشنی از اینکه چه تغییراتی لازم است تا بهترین عملکرد را در هر نفر شناسایی کند و به بیشترین اثرگذاری برسد، ندارند.
رهبران سازمانی
ما معتقدیم رهبران سازمانی میتوانند از طریق رویکردی که آن را «رهبری اقیانوس آبی» مینامیم، به این درک برسند این رویکرد از تحقیقات ما در مورد استراتژی اقیانوس آبی و مدلی که برای ایجاد فضای بازار جدید از طریق تبدیل افراد غیرمشتری به مشتری طراحی کردهایم الهام میگیرد و مفاهیم و چارچوبهای تحلیلی را برای کمک به رهبران سازمانی بهکار میگیرد تا اقیانوس آبی استعدادها و انرژیهای سازمان خود را به سرعت و با هزینه کم کشف کند.
میخرند یا نمیخرند
بینش اصلی این است که میتوان رهبری سازمانی را در اصل خدماتی دانست که افراد یک سازمان یا آن را «میخرند» یا «نمیخرند». در این صورت، هر رهبری مشتریانی دارد که عبارتند از: روسایی که باید به آنها تفویض اختیار کند و کارمندانی که به راهنمایی و حمایت او نیاز دارند،وقتی افراد برای اقدامات رهبری شما ارزش قائل میشوند، در واقع رهبری شما را میخرند و انگیزه مییابند که به آن تعهد داشته باشند. اما وقتی کارمندان رهبری شما را نمیخرند، قید و بندی ندارند و دیگر مشتری شما نیستند.
تفاوتهای کلیدی با رویکردهای مرسوم رهبری
رهبری اقیانوس آبی خیلی سریع یک مرحله تغییر را در قدرت رهبری به همراه میآورد این نوع رهبری در چند شیوه مهم با رویکردهای رهبری سنتی متفاوت است.
سه تفاوت برجسته عبارتند از:
1- تمرکز بر عملکردها و فعالیتها
در طول چندین سال، تحقیقات زیادی به ارزشها، کیفیت و سبکهای رفتاری یک رهبری خوب بینش داده است و اینها مبنای برنامههای توسعه و مدیریت اجرایی بودهاند.
فرضیه مطلق این است که تغییرات در ارزشها، کیفیت و سبکهای رفتاری در نهایت به عملکرد بهتر منجر میشود.
ویژگیهای رفتاری
اما وقتی افراد این برنامهها را مرور میکنند، به سختی شواهدی از تغییر قابل توجه به دست میآورند مدیری گفته «بدون سالها تلاش اختصاصی چگونه میتوانید شخصیت یک فرد یا ویژگیهای رفتاری او را تغییر دهید؟ آیا میتوانید واقعا بسنجید و ارزیابی کنید که رهبران این سبکها و ویژگیهای شخصی را درونیسازی کرده و میپذیرند؟ در تئوری پاسخ مثبت است، اما در عمل باید گفت خیلی مشکل است،در مقابل، رهبری اقیانوس آبی بر اینکه رهبران باید چه عملکرد و فعالیتهایی داشته باشند متمرکز میشود تا انگیزه تیم و بازدهی کسبوکار را بالا ببرد، نه اینکه رهبران کسبوکار باید چه کسانی باشند.
تغییر دادن عملکرد
باید تاکید کرد که این تفاوت اهمیت زیادی دارد به طور برجسته، تغییر دادن عملکرد و فعالیتهای افراد آسانتر از تغییر ارزشها، کیفیت و ویژگیهای رفتاری آنها است. البته تغییر فعالیتهای یک مدیر راهکار کاملی نیست و داشتن ارزشها، کیفیت و ویژگیهای رفتاری درست مهم است. اما فعالیت چیزی است که هر فردی میتواند با توجه به راهنمایی و بازخورد درست آن را تغییر دهد.
2- ارتباط نزدیک با واقعیتهای بازار
برنامههای توسعه رهبری سنتی کاملا کلی هستند و اغلب با تصویری که بنگاهها در ذهن مشتری دارند و یا نتیجه بازاری که انتظار میرود به دست آورند، فرق دارند در مقابل، در رهبری اقیانوس آبی، افرادی که با واقعیتهای بازار مواجه میشوند باید در مورد اینکه مدیرانشان چگونه به آنها کمک میکنند تا بهترین خدمات را به مشتری و دیگر ذینفعان اصلی سازمان بدهند یا در چه اموری جلوی آنها را میگیرند، مستقیما درگیر شوند.
فعالیتهای رهبری
وقتی افراد درگیر تعریف فعالیتهای رهبری میشوند، توانایی پیشرفت کردن را پیدا میکنند و برای ارائه راهحلهای جدید در فضای کار انگیزه بالایی خواهند داشت تمایل آنها به کار مشارکتی پذیرش تصاویر جدید از رهبری سازمانی را به حداکثر میرساند و در عین حال، هزینههای اجرایی را کم میکند.
3-توزیع رهبری در کلیه سطوح مدیریتی
بیشتر برنامههای رهبری سازمانی بر مدیران اجرایی و پتانسیل اثرگذاری آنها در حال حاضر و آینده متمرکز میشود اما کلید موفقیت یک سازمان، قدرت دادن به مدیران در کلیه سطوح است، چون عملکرد برجسته سازمانی اغلب به انگیزه و اقدامات مدیران میانی که رابطه نزدیکتری با بازار دارند، وابسته است.
وظایف مختلف
رهبری اقیانوس آبی طوری طراحی شده که سه سطح مدیریتی ارشد، میانی و سرپرستان تیمها را دربرمیگیرد اقیانوس آبی برای همه مدیران با وظایف مختلف، درجات مختلف قدرت و در محیطهای کاری مختلف کاربرد دارد. توسعه قابلیتهای رهبری در همه سطوح، استعدادهای نهفته را شناسایی میکند و به توده کارمندان انگیزه میدهد.
نتیجهنگری (Outcome bias)
نوعی سوگیری_شناختی است که ذهن وقتی برای تصمیمگیری به قضاوت مینشیند به جای آنکه کل فرایند تصمیمگیری و کیفیتش را مد نظر قرار دهد فقط به نتایج تصمیم اهمیت میدهد،گاهی اوقات نتایج یک تصمیم خوب از آب درمیآید در حالی که خود تصمیم لزوما خوب نبوده؛ اگر پول زیادی در شرطبندی بردیم به این معنا نیست که خود شرطبندی تصمیمی عاقلانه بوده است.
فرد نتیجهنگر
نتیجهنگری باعث میشود فرد به وقایع گذشته بیتوجه باقی بماند و وقایعی را که منجر به یک نتیجه میشوند نادیده بگیرد و در عوض بر نتیجه تاکید زیادی کند برخلاف پسنگری، فرد نتیجهنگر رویدادهای قبلی را تحریف نمیکند بلکه کلا آنها را فراموش میکند!
درک صحیح تصمیمها
بهترین راه برای درک صحیح تصمیمها و قضاوت درباره کیفیتشان این است که کل فرایند را مد نظر قرار دهیم؛ چه شرایط اولیهای منجر به فلان تصمیم شد؟ هنگام تصمیمگیری چه اطلاعاتی در دسترس بود و از چه چیزهایی باخبر نبودیم؟ آیا میتوان فرایند دیگری را تصور کرد؟ آیا پژوهش کافی پیش از فرایند تصمیمگیری انجام شد؟اساسا آن تصمیمگیری لزومی داشت؟ اهداف اولیه این تصمیم چه بود؟
جهت مشاوره ایزو در هر لحظه کارکنان فنی و کارشناس شرکت آریان گستر پاسخگوی شما می باشند،لذا همین حالا با ما تماس حاصل فرمایید.
02177942240-77959675
مشاوره در امر مدیریت با آریان گستر
در مسیر موفقیت با ما همراه باشید.